بازگشت از سفر نوروزي و باز بيمارستان اختر
سلام نازدونه من در آخرين لحظات سفر نوروزي شما باز شاهكاري از خودت نشون دادي و شب آخر در حين بازي با اميررضا روي لحاف و تشك هاي پهن شده خوردي زمين و دستت درد گرفت و زدي زير گريه من همون موقع انگشتاتو نگاه كردم و چيزي نديدم و با اين حال گرفتم زير آب يخ و چون ديگه دير وقت بود و حدود ساعت يك شب بردمت خوابودمت و چشم روز بد نبينه صبح كه بيدارت كردم كه بلند شي و مي خواستم وسايل رو جمع كنم كه به سمت تهران راه بيافتيم ديدم بله آنچه نبايد بشه شده انگشت كوچيك دست راستت دو بند پاييني باد كرده و كبود شده و اشك و داد شما هم بماند كه تا چيزي بهش مي خورد مي رفت بالا و از طرفي هم همش بهونه مي گرفتي ...
نویسنده :
مامان منير
23:04